London, 2009. — 185 p. Select poems in Persian with an English translation. گریز اینك من و نظارۀ پروانه ای سپید بر پلّه های قصر زمرّد؛ اینك من و گریز. آه، ای پرندۀ پنهان در كوچه های عطر و طراوت، آوازهای پاکِ تو آیا بانگی ست تا كه من آیم برون زِ محبسِ تاریك خویشتن؟ Escape Here I am, watching a white butterfly On the stairs of an emerald palace, Here I am, on the way of escape....
Tehran: Entesharat-e Shabaveez, June 1963. — 39 p. (in Persian) با هم در « عقل » و « دل » يافت، منظومه اي است سمبوليك كه در آن است، اما آن عشقي كه انسان را از « عشق » جدل اند، و موضوع جدل زندگي كند. « آزادي » بگيرد و با « دانش » جامعة جانوران بيرون آورد تا پي درخواست شاعر از خواننده هاي شعر اين است كه با خواندنِ چند بند از آن و برخورد با چند استعارة آشنا، منظومه را نغمه اي...
London, 2011. — 158 p. (in Persian) امشب به قصّۀ دل من گوش می کنی فردا مرا چو قصّه فراموش می کنی دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت؛ ای ماه، با که دست در آغوش می کنی؟ شب چون هوای بوسه و آغوش می کنی دزدانه جام یاد مرا نوش می کنی! عریان ز راه می رسم و پیکر مرا پنهان به بوسه های گنه جوش می کنی! شرمنده پیش سایۀ پروانه می شوم زآن شمع شب فروز که خاموش می کنی ای مست بوسۀ دو لبم، در کنار من...
London, 2002. — 96 p. (in Persian)
به خواننده
بي حرفِ دلِ تو بي زبان مي مانم،
در خاطرِ توست آنچه من مي دانم:
انديشه و احساسِ تو را از چشمت
مي گيرم و در ترانه اي مي خوانم.
Tehran, 1349 hejrevi. — 46 p. (in Persian)
در بُرجِ ابتذال
برتپّۀ بلند خیانت
بی هیچ احتمالِ خطر
من از زبانِ تو
ای ساکت
ای نجیب
فریاد می زنم!
فریاد؟
کو شهامتِ فریاد!
درویش وار
زخمۀ ابهام
بر باد می زنم
آن روزها زبانِ تو آتش داشت
شاید
آن روزها که خاک
آزادی بود؛
در زیرِ پای تو
با دست تو
برای تو
آبادی بود
Выходные данные неизвестны. — 131 с. (на перс. яз.)
باران
بارانِ زهرناکِ تو رویاند
در خاکِ تشنۀ من
صد بوته،
هر بوته صد گُلِ نفرین،
هر گُل هزار پَر.
سیلابِ تلخِ تو پُر کرد
با خشم،
سیلابِ تلخِ تو دشتِ شکیب را،
دریای مهر و جنگلِ خواهش را
پُر کرد.
Iran: Entesharat-e Neel. — 144 p. (in Persian)
یکسان و یکسو
به محمّد عظیمی
آنان اگر از خود برون آیند یک روز،
آن روز ما را در تنِ خود دید خواهند؛
در سایۀ اندوهِ این دانستنِ دیر
بر شادیِ دیرینِ خود خندید خواهند.
امّا از این در یک صفِ یکسان و یکسو ایستادن
در ما چراغِ کینه شاید مُرد خواهد؛
دیگر نه شوقِ ماندن و صفهای دیگر را شکستن داشت خواهیم،
دیگر نه امّیدِ رهاییمان به...
Выходные данные неизвестны. — 250 с. (на перс. яз.)
و حیف که من در این چهل و هفت سال گذشته همیشه با خودم یک دستگاه ضبط صوت
نداشتم تا در این مجلسها هر وقت حرفی از اینها پیش می آمد، آن حرف را ضبط می کردم تا
امروز که پیر و دردمند شده ام و هر روز برای آن روز به دنیا می آیم و برای همان روز زندگی
می کنم و از آمدن فردا انتظاری ندارم، مجبور نباشم بنشینم برای نوشتن اینها زور به حافظه...
London, 2005. — 100 p. (in Persian) غُربت غُربت آیینه هاش تو را هرگز در خود نمی پذیرند ؛ چشمِ تو بی پیام و دلت تنهاست غُربت امروزهاش هر روز خالی از انتظارِ فرداست
Sazman-e Ketabhaye Jeebi, 1363 hejrevi. — 108 p.
Kianush Mahmud. The Caught, a Novel (in Persian)
محمود کیانوش محقق، شاعر و نویسنده معاصر است. گستره آثار او علاوه بر شعر و داستان، زمینههای دیگری چون ترجمه، نقد ادبی و داستان های کودکان را در بر می گیرد. بر همه اینها باید آثار روزنامه نگاری وی را نیز افزود
Tehran—London, 1987. — 124 p. (in Persian)
این گفتار تأمّلی است در هنر، و در آغاز، این پدیدۀ انسانی را در خاستگاهِ آن که انسان است، به تأمّل می گیریم. در علمی مانند ریاضی، که را از » عدد « یکی از رشته های علوم نظری یا محض است، فی المثل می توان جدا کرد، و در روابطِ اعداد تأمّل کرد، و اصول و قواعدی بنیان » معدود « های » معدود « کرد، و آنگاه حاصلِ این کوشش را در واقعیت و در موردِ...
London, 2012. — 277 p. (in Persian)
در ساعت یازده شب ششم ژوئن دو هزار و ده بعد از میلاد مسیح بود که بالای
و همین شد عنوان حدیث نفسی که در بیست و » اسم نمی خواهد « صفحه نوشتم
هشت فصل ادامه پیدا کرد و در ساعت ده و پنجاه و پنج دقیقۀ روز اوّل ماه اوت سال
بگذار آنچه تا به حال « : دو هزار و ده، یعنی پنجاه و هفت روز بعد، به خودم گفتم
»! نوشته ای پایان این نشست از حدیث نفس تو باشد
Iran: Faroos, 1358 hejrevi. — 164 p. (in Persian)
محمود کیانوش محقق، شاعر و نویسنده معاصر است. گستره آثار او علاوه بر شعر و داستان، زمینههای دیگری چون ترجمه، نقد ادبی و داستان های کودکان را در بر می گیرد. بر همه اینها باید آثار روزنامه نگاری وی را نیز افزود
London, 2010. — 193 p.
Kianush Mahmud. It Doesn't Need a Title, A Soliloquy (in Persian).
محمود کیانوش در شهریور ۱۳۱۳ در مشهد زاده شد. او در نوجوانی اوّل به شعر گفتن و بعد به نوشتن داستان کوتاه پرداخت و با تشویق معلّم به این کار ادامه داد و اوّلین داستان او در مسابقه داستان نویسی دانش آموزان سراسر کشور برنده ی اوّل شد. پس از پایان دوره ی اوّل متوسّطه وارد دانشسرای مقدّماتی...
Tehran: Entesharat-e Agah, 1349 hejrevi. — 59 p. (in Persian)
خود خوار
آشنایی را دیدم؛
آشنایی را
از درختی که نگاهم
آفتابش می داد
و سخنهایم آبش می داد
چیدم
خنده ام می گیرد
که چرا موجودی خودخوارم!
مزۀ چشم و زبان خود را
زیر دندانهایم
دوست می دارم
Tehran, 1961. — 49 p. Kianush Mahmud. Nightland, a Long Poem (in Persian). شب گذشت از نیمه و با من خواب و آسایش نشد همگام؛ پلکها برهم نیامد نرم، دل نشد آرام. خواب، دور از پنجره ی بیدار، دورتر از چشمِ جان آزار، چشمهای خسته، امّا همچنان در پویه با پندار، طاقۀ شالی ست، سنگین، سرد که فرو گسترده دستِ شب بر تنِ بیمار شهرِ مانده از رفتار.
Tehran: Entesharat-e Shabaveez, 1343 hejrevi. — 103 p. (in Persian)
تکّه ابری شدم که ببارم:
باد به کوهستانم کشاند
و بر سنگها کوفت.
ستاره ای شدم که بدَمَم:
خورشید سراپایم را سوخت
و خاکسترم را به تاریکی سپرد.
دانه ای شدم که برویم:
گنجشکی گرسنه بر سرم نشست
و از خاک بیرونم کشید.
London, 2011. — 110 p.
Kianush Mahmud. I am the People, a Long Poem (in Persian)
محمود کیانوش محقق، شاعر و نویسنده معاصر است. گستره آثار او علاوه بر شعر و داستان، زمینههای دیگری چون ترجمه، نقد ادبی و داستان های کودکان را در بر می گیرد. بر همه اینها باید آثار روزنامه نگاری وی را نیز افزود
Комментарии